به گزارش مشرق، دکتر یاسر برخورداری، معاون علمی پژوهشی پژوهشکده تحقیقات راهبردی در کانال تلگرامی رویداد استراتژیک نوشت:
نئولیبرالیسم به عنوان گفتمان مسلط بر نظام جهانی سرمایهداری، در سالهای اخیر دچار چالشها و بحرانهای گوناگونی گردیده است. لیبرالیسم نو بنا داشت با ایجاد توازن میان حریم خصوصی با عمومی و رهایی از اقتدار بیرونی با مشارکت فعال سیاسی، بشر را به حداکثر رفاه برساند اما با به حاشیه راندن مفهوم عدالت اجتماعی به نفع اقلیتی که غارتگر منافع اکثریت هستند، به شکافهای طبقاتی دامن زده و اکنون سه دهه پس از فروپاشی شوروی و ضربه مهلکی که بر پیکره اندیشه چپ وارد گشت، اینان نیز در مقام رفع تعارض، دچار ناکامی و ناکارآمدی شدهاند.
نئولیبرالیسم با تجمیع ظرفیتهای گفتمانی خود، به منظور حذف یا کاهش امتیازاتی که سرمایهداری بهویژه بعد ازجنگ جهانی دوم در قالب نظریه دولت رفاه مجبور شده بود به مردم بدهد، مجموعهای از سیاستها و روشها را طراحی و اجرا نمود که اکنون تبعات آن را در اعتراضات جهانی همانند جنبش جلیقه زردها در فرانسه شاهد هستیم.
شیوع ویروس کرونا و ناکارآمدی نظام سرمایهداری با پرچمداری ایدئولوژیک لیبرالیسم نو، بهمثابه شتابدهندهای برای عیان شدن چالشهای اساسی این نظام فکری و سیاسی عمل نمود. پرسش مردم کشورهای اروپایی و آمریکا از ناتوانی دولتهایشان برای دفاع از آنها در مقابل کرونا، مسئلهای نیست که با قدرت رسانهای بتوان به راحتی از آن عبور کرد. نئولیبرالیسمی که تا به امروز سقوط اخلاقی خود را در پس نقاب کارآمدی و تخصصگرایی پنهان ساخته بود و به مدد نمودارها و شاخصها، خود را آخرین مرحله از تکامل ایدئولوژیک بشر برای بهروزی و آسایش انسان و جامعه قلمداد میکرد، با انبوه اجساد قربانیانی روبهروست که معالاسف روزبه روز بر شمار آنها افزده میشود.
به نظر میرسد جهان در دوران پساکرونا در مورد چیستی نظام جایگزین سرمایهداری و اندیشه لیبرالیسم، گامهای جدی و جدیدی برمیدارد. این مکتب فکری که داعیه داشت سهگانه اساسی حق حیات، حق مالکیت و حق آزادی را ضمانت میبخشد، با بحران کرونا حق حیات شهروندانش را هم نمیتواند تضمین کند. از این پس، مفاهیمی مانند ملیگرایی، جهانی شدن، دموکراسی، مدلهای توسعه، اقتدار حکومتها و رابطه دولت و جامعه که غالباً در درون پارادایم مسلط نئولیبرال توضیح داده میشد، متناسب با واقعیات جدید نیاز به بازاندیشی دارند.
تجربه تاریخی به ما میآموزد که تمدنهای جهانی با پشت سر گذاشتن مراحل نضج، ظهور، بلوغ و درخشش، در صورتی که به مسائل و اشکالات خود نپردازند وارد مرحله افول خواهد شد. زیرا همچنان که اقبال به آنها در راستای پاسخگویی به حل مشکل و نیاز روی داده است، افول هم در پی ناکارآمدی رخ خواهد داد. جهان پساکرونا با عبور از تقدیس دموکراسی به مفهوم حکمرانی مطلوب، به دنبال جایگزین شایسته برای لیبرالیسم و نظام سرمایهداری است تا در آن جهان، مفاهیمی همچون عدالت و آزادی بازتعریف شده و طبقات فرودست و متوسط بتوانند به حداقلی از مؤلفههای زیست آبرومندانه دست یابند. این تعلیق، نقطه عطف در تاریخ تمدنهاست و باید بشریت مجال یابد تا در ذیل اندیشهای الهی که کرامت انسان را پاس میدارد، به مناسبات عادلانه در روابط فردی و اجتماعی دست یابد.
در این میان ضرورت دارد تا در داخل کشور در سطح اندیشه سیاسی تلاش برای ساماندهی به چارچوب مفهومی گفتمان پساکرونا آغاز شود و در ادامه در سطح جامعهشناسی سیاسی، این مساعی فکری در قالب رویدادها و کنشهای علمی و دانشگاهی در میان نخبگان و خبرگان، اجتماعیسازی شود. اینکه آثار کرونا بر مفروضات ذهنی و عینی ما چیست و با فرصتها و تهدیدهایش در سطح ملی و جهانی چه افقهایی پیش روی ما میگشاید.
یقین دارم انقلاب اسلامی ظرفیت ورود به این مرحله از تمدنسازی را داراست و این مهم با الهام از مفاد بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و شرایط جهان پساکرونا و اندیشهورزی اساتید متعهد و جوانان انقلابی، به سرانجام مطلوب رهنمون خواهد شد.